سامیار بزرگ مرد آریایی

بدون عنوان

با مادر جون و دايي جون رفتيم به شاليزار پدر جون روز خوبي بود خيلي بهم خوش گذشت                                     مادر جون رفته به ماهی ها غذا بده دیر کرده یه خورده خسته شدم ...
29 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

اينجا عكس من و پسر دايي جونم آقا ايليا رو ميبينيد خيلي منو دوست داره البته منم زياد دوستش دارم   ...
18 ارديبهشت 1392